پس از برگزاری اردوی فرهنگی آموزشی نودانشجویان دانشگاه تهران در سال ۸۹ و کارگاهها و برنامههای دیگر در طول سال در فضای دانشگاه، به سفارش معاونت فرهنگی دانشگاه تهران، کلید پروژهای تازه با نام «شهر من دانشگاه» در خرداد ۱۳۹۰ زده شد. این پروژه با قبلیها تفاوتهای بسیاری داشت. این بار قرار شد پروژه برای همهی نودانشجویان دانشگاه – چیزی نزدیک ۴۰۰۰ نفر – و با چشماندازی فراتر از قبل تعریف شود.
اما بستر پروژههای پیشین، نه تنها برای چنین پروژهای کافی نبود، بلکه نیروی انسانی مسلط و توانمند بیشتری هم نیاز بود. ما میخواستیم این بار فضای برنامه را به سویی ببریم که خود بخشی از زندگی روزانه و همزمان زندگی ایدهآل یک جوان نودانشجو باشد. چشماندازی که ما ترسیم کردیم، دربرگیرندهی برنامهای پیوسته برای آموزش و پشتیبانی اجتماعی در طول سال میشد.
اهداف:
– درک اهمیت زندگی گروهی و نقشها، مناسبات و مسئولیتهای اجتماعی؛
– حساسسازی نودانشجویان به اهمیت وجود تفاوتها و گوناگونی فرهنگی، جشن گرفتن گوناگونیها، و تمرین مهارت تعامل مسالمتآمیز و محترمانه؛
– تمرین خودشناسی و مهارتهای معرفی و ارایهی خویشتن، و مهارتهای برقراری ارتباط موثر، برنامهریزی، کار تیمی و همدلی؛
– ترویج پرسشگری و نگاه سنجشگرانه، کنشگری و مشارکت اجتماعی، و تمرین مهارتهای اجتماعی و شهروندی؛
– حساسسازی نسبت به عناصر شهری و زیبایی محیطی و دیداری
روشها: شبیهسازی مفاهیم، فرآیندها، نهادهای اجتماعی و زندگی روزانه، یادگیری از راه انجام، سرگرمی، هنر
شبیهسازی و ساخت یک شهر
بازیسازی و شبیهسازی، مفهومی بود که برای طرحریزی این برنامه به کار بردیم. ما پس از ساعتها هماندیشی، ایدههای گوناگونی را پروراندیم، امکانسنجی و آسیبشناسی کردیم و چند تایی از آنها را با کمک دوستانمان در مقیاس کوچک پیادهسازی کردیم. در نهایت، با در نظر گرفتن محدودیتهایی مانند زمان، فضای فیزیکی، امکانات و ابزار و بودجه، توانستیم طرحی درخور اهداف و خواستههایمان و انتظار دانشگاه، تعریف کنیم
این طرح بر پایهی شبیهسازی یک روز زندگی اجتماعی در یک شهر فرضی تعریف شد. بخشهای گوناگون این شهر نیز بر مبنای زندگی در یک شهر بزرگ به سبک زندگی ایرانی و نیازها و نگاه یک جوان تعریف شدند.
در این برنامه ۷ فضای شهری در ابعاد کوچک در مکانهای متفاوت اردگاه باهنر (محل برگزاری پروژه) تعریف شد. برای این ۷ شهر ۷ معماری شهری با بناها و فضاهای گوناگون طراحی و ساخته شد.
شهرهای ما مانند هر شهر واقعی، دارای بخشهای گوناگونی بودند که مخاطبان (۵۰ تا ۹۰ نفر) با همراهی تسهیلگران هر شهر، به طور تیمی، مسئولیت و اجرای بخشی از آن را به عهده میگرفتند. در هر شهر، قانونگذاری، رسانه و اطلاعرسانی، زیباسازی، هویتبخشی، پوشش و زیبایی، آشپزی و خوراک، موسیقی، نمایش و تیاتر، بازی و سرگرمی، دانشگاه، خوابگاه، ورزش و مسابقات و چند بخش دیگر داشتیم.
هر شهر ۵ تسهیلگر داشت. تسهیلگران پیش از برنامه آموزشهای مرتبط را دیده و چند بار به صورت آزمایشی پروژه را برگزار کرده بودند. آنها، افزون بر دانش، مهارت و تسلط کافی در زمینهی مربوط، آموزش مناسب برای انعطافپذیری و آمادگی برای شرایط متفاوت و پیشبینی نشده را نیز دیده بودند. این آموزشها به صورت نظری و عملی به طور فشرده در دو ماه حتی روی مواردی مانند حالات چهره و تُن و قدرت صدا و توان صحبت با ایشان تمرین شده بود.
معماری یکی از شهرها
«شهر من دانشگاه» یکی از موفقترین کارهای ما شد. ما این نسخهی بهینه شده برای شهر این پروژه را به شهرداری تهران و شهرداری کرج نیز پیشنهاد دادیم که در هر دو طرح با استقبال تایید اما از ما خواسته شد برای کاهش هزینهها آن را در مقیاسی بسیار کوچک اجرا کنیم. ما در جمعبندی که از پیشنهاد آنها داشتیم، به این نتیجه رسیدیم که بودجه و مقیاس پیشنهادی آنها به اصل طرح آسیب میزد، از این رو طرح را پس گرفته و از برگزاری آن در شهرداری منصرف شدیم.
هرچند چند ماهی نگذشت که دیدیم طرحی بسیار مشابه اما ناقص و زخمخورده، با بودجهای بسیار کلان در سطح کلان شهرداری تهران، تعریف شده و قرار است برگزار شود. طرحی که هنوز به طور سالیانه و در قالب جشنواره برگزار میشود.