Skip to main content

دوم اسفند روز جهانی زبان مادری: آیا زبان شکل اندیشه ورزی را شکل می‌دهد؟

By اسفند ۲, ۱۳۹۶رویداد / مناسبت

بگذارید در وصف روز جهانی زبان مادری از تجربه‌ای شخصی آغاز کنم. من زاده و بزرگ شده‌ی شهر تهران هستم، هرچند مادر و پدرم تُرک آذری و اهل تبریز هستند. اگرچه در کودکی، مادر و پدر و بزرگان خاندان عادت به ترکی صحبت کردن داشتند و مادربزرگ مادری‌م فارسی هم بلد نبود، اما در جمع‌های دوستانه‌ی کودکی همه‌ی دوستان من فارسی زبان بودند و راستش من از همان بچگی خود را تهرانی می‌دانستم و به فارسی دلبستگی پیدا کردم. در پاسخ به پرسش اهل کجایی، خود را تهرانی معرفی می‌کردم و حتا گاهی با مادر و پدرم هم دعوایم می‌شد که با من ترکی حرف نزنید. راستش من ترکی هم بلدم، اما همیشه خودم را تهرانی می‌دانستم. البته سال‌های آخر دانشگاه بود که توانستم از پارادایم‌های غالب ملی‌گرایی و زبان فارسی دربیایم و با وجود این که هنوز خودم را تهرانی می‌دانم، اما به اصالت ترک‌م افتخار کنم. اما هنوز نمی‌دانم زبان مادری من فارسی است یا ترکی؟ چند روز پیش داشتم برای یک پادکست رادیویی متنی را می‌خواندم که عبارت «حق گمرکی» در آن بود. خب برای ترک‌ها تلفظ پشت سر هم «ق» و «گ» کمی سخت است، من هم با این که زبان اصلی‌م فارسی است، اما گویش ترکی را نیز دارم و گاهی سر این تلفظ کمی تُپُق می‌زنم. همین بود که باز این پرسشِ زبان مادری من چیست برایم زنده شد و تصمیم گرفتم متن روز جهانی زبان مادری را این گونه آغاز کنم، شاید به پاسخی رسیدم.

زبان‌های گوناگون با پیچیدگی‌های هویتی، ارتباطی، یکپارچگی‌های اجتماعی و فرآیندهای یادگیری و توسعه بخش مهمی از زندگی مردم و گوناگونی در زمین هستند، هرچند که به خاطر فرآیندهای جهانی شدن و نظام سرمایه‌داری، این گوناگونی زبان‌ها بسیار در خطر نابودی است. با کم‌رنگ شدن و در نهایت نابودی یک زبان، در اصل یک فرهنگ ارزشمند با پیشینه‌های تاریخی، اجتماعی، هنری و مردم‌شناسی از میان می‌رود. آیین‌ها، خاطرات، فرصت‌ها و شیوه‌های اندیشه‌ورزی و نگاه به دنیا که در هر زبان بی‌همتا و ویژه‌ی آن زبان است، با نابودی آن زبان، ناپدید می‌شوند و دنیا و آینده آنها را از دست می‌دهند.

بر پایه‌ی آماری که یونسکو ارائه داده است، بیش از ۵۰ درصد از ۷۰۰۰ زبان شناخته شده در دنیا در آستانه‌ی نابودی هستند. ۹۶ درصد از این زبان‌ها را تنها ۴ درصد مردم جهان به کار می‌برند و با ادامه‌ی روند کنونی تنها چند نسل دیگر این زبان‌ها فراموش می‌شوند. با روند کنونی هر دو هفته یک زبان به فراموشی سپرده می‌شود. از میان ۷۰۰۰ زبان، تنها چند صد زبان در نظام‌های آموزشی و رسمی در دنیا ارائه می‌شوند و کمتر از ۱۰۰ زبان در دنیای دیجیتال به کار گرفته می‌شوند. تصور کنید، از ۷۰۰۰ هزار زبان، کمتر از ۱۰۰ زبان.

این روند نابودی گوناگونی نه تنها دایره‌ی فهم ما از تاریخ و هستی را کوچک‌تر می‌کند، بلکه هنر و زیبایی‌ها را هم محدود می‌کند و بحران‌های بشری به همراه خود دارد. این نگرانی یکی از عواملی بود که باعث شد در سال ۱۹۹۹ کشورهای مختلف در یونسکو به فکر گرامیداشت زبان مادری و گوناگونی زبان‌ها بیفتند و از سال ۲۰۰۰ روز ۲۱ فوریه (۲ یا ۳ اسفند) را برای این موضوع جشن بگیرند؛ تا فرصتی باشد برای تشویق و گسترش زبان‌های مادری به عنوان ابزاری قوی برای توسعه‌ی فهم بشر از میراث فرهنگی و گوناگونی، برای توسعه‌ی آگاهی، گفتگو، شکیبایی و زندگی مسالمت‌آمیز.

۲۱ فوریه: باز هم جنبش جوانان، این بار در بنگلادش

سال ۱۳۳۱ (۱۹۵۲ میلادی) بنگلادش هنوز بخشی از پاکستان بود و پاکستان شرقی صدا می‌شد. آن زمان زبان اردو زبان رسمی کشور بود و بنگالی جایی در آموزش و نظام رسمی کشور نداشت. جرقه‌ی همه چیز از داکا پایتخت فعلی بنگلادش خورد که دانشجویان دانشگاه داکا و دانشکده‌ی پزشکی برای ملی و رسمی کردن زبان بنگالی تظاهرات مسالمت‌آمیزی را در ۲۱ فوریه شکل دادند. تظاهراتی که با تیراندازی نیروهای پلیس و کشته شدن چندین نفر به خشونت کشیده شد. نزدیک ۲۰ سال زمان برد تا در ۱۹۷۱ بنگلادش پس از جنگ‌های جدایی‌طلبی و کشته شدن بسیاری از مردم از هر دو طرف، به استقلال برسد و زبان بنگالی را زبان رسمی و ملی اعلام کند. این تلاش برای زنده نگه داشتن زبان بنگالی پیشینه‌ای شد تا به درخواست بنگلادش سالگرد جنبش دانشجویان داکا روز جهانی زبان مادری نامیده شود.

اهمیت گوناگونی زبان‌ها به قدری است که مجمع عمومی سازمان ملل سال ۲۰۰۸ را نیز به عنوان سال جهانی زبان‌ها نام گذاشت تا توجه و تلاش‌های بیشتری معطوف این موضوع شود. اما چرا گوناگونی زبان‌ها انقدر اهمیت دارد؟

عکس: اطلس زبان‌ها در جهان و وضعیت آنها – سفید: آسیب‌پذیر، زرد: در خطر، نارنجی: بسیار در خطر، قرمز: بحرانی، سیاه: نابود شده

چرا زبان مادری و زنده نگه داشتن زبان‌ها مهم است؟

نلسون ماندلا، رهبر مبارزات آپارتاید در آفریقا و یکی از تاثیرگذارترین افراد در تاریخ معاصر می‌گوید: «اگر با فردی با «زبانی که می‌فهمد» سخن بگویید، حرفتان در مغزش می‌نشیند؛ اما اگر با «زبان او» گفتگو کنید، حرفتان به دلش می‌نشیند.»

شاید درک این گفته‌ی ماندلا کمی متافیزیکی و احساسی به نظر بیاید، اما آنچه که در ادامه به آن می‌پردازم، نشان می‌دهد که این گفته منطقی و عقلانی هم هست. بیش از ۷۰ سال پیش بنجامین وُرف، شیمیدان آمریکایی مدعی شد که زبان مادری هر کس، اندیشه‌ورزی و توانایی اندیشه‌ی افراد را محدود می‌کند. این نظریه که سال‌ها مورد مناقشه بود، امروزه رد شده است. ساختار ادعای او این بود که اگر زبانی واژه‌ی مشخصی برای یک مفهوم نداشته باشد، پس مردمی که به آن زبان سخن می‌گویند، توانایی درک آن مفهوم را ندارند. برای مثال اگر زبانی زمان فعل آینده نداشته باشد، سخنوران آن زبان زمان آینده را نمی‌فهمند. امروز این نظریات به کلی رد می‌شوند، اما در عوض پژوهشگران دریافته‌اند که ما در فرآیند یادگیری زبان مادری عادت‌های اندیشه‌ورزی آن زبان را فرا می‌گیریم که تجربه‌های مهم و گاهی شگفتی را در ما شکل می‌دهد. نزدیک ۵۰ سال پیش، رومن ژاکوبسون در این باره سخنی تازه گفت: «زبان‌ها در آنچه که باید و نباید انتقال بدهند با یکدیگر متفاوت می‌شوند، و نه در آنچه که می‌توانند.» این گفته به این معنی است که تاثیر متفاوتی که زبان‌ها بر ذهن افراد می‌گذارند، به خاطر این نیست که به ما اجازه‌ی نوع ویژه ای از فکر کردن را می‌دهند، بلکه به این خاطر است که به شکلی عادت‌وار، ما را به فکر کردن مشخصی متعهد می‌کنند. بگذارید مثالی بزنم. در زبان فارسی ما هنگامی که درباره‌ی کسی حرف می‌زنیم (واژه‌ی او) به جنسیت او اشاره نمی‌کنیم. اما در بیشتر زبان‌های دنیا، مثل انگلیسی و فرانسوی، شما با بیان واژه‌ی اشاره (S/he) به جنسیت هم اشاره می‌کنید. در فارسی یا انگلیسی هنگامی که از همسایه‌ی خود حرفی می‌زنید به جنسیت او اشاره نمی‌کنید و اگر کسی از جنسیت او بپرسد شما می‌توانید به راحتی و با احترام بگویید که به او ربطی ندارد. اما در فرانسوی یا آلمانی برای همسایه‌ی مرد یا زن، واژه‌های متفاوتی «باید» به کار ببرید و در نتیجه نمی‌توانید به مخاطب بگویید که جنسیت همسایه‌ی شما ربطی به او ندارد زیرا جنسیت او در خود واژه آمده است.

بگذارید از زبان چینی بگویم. زبان چینی در واژه‌های خود سخنورانش را مجبور به بیان دقیق زمان رخداد نمی‌کند زیرا یک فعل یکسان می‌تواند برای زمان گذشته، حال یا آینده به کار رود. البته این موضوع به معنی این نیست که چینی‌ها نمی‌توانند مفاهیم زمانی را درک یا بیان کنند، بلکه به این معنی است که واژگان، آنها را مجبور نمی‌کند که در زمان توصیف یک رخداد، با فعل آن، به زمانش نیز اشاره کنند.

زمانی که واژگان یا ساختار زبانی شما را مجبور به در نظر گرفتن جزییات یا فکر کردن به اطلاعات چیزها می‌کند، در اصل شما را به اندیشیدن به جنبه‌های مختلفی از تجربه‌ها و دنیای پیرامون هدایت می‌کند، چیزهایی که حتا شاید نیازی نباشد شما در تک تک واژه‌ها و سخنان خود آنها را در نظر بگیرید و هر آن به آنها فکر کنید، اما این کار را می‌کنید. از آنجایی که یادگیری زبان مادری در سال‌های نخستین زندگی رخ می‌دهد، این تجربه‌های متفاوت زبانی، به طور طبیعی عادات ذهنی خود را در ذهن ما شکل می‌دهند که فراتر از زبان آدمی، بر ادراکات، فهم ما از جهان، تجربه‌های زیسته، احساسات، خاطره‌ها و گرایشات ما تاثیر می‌گذارند.

در حالی که در زبان روسی واژه‌ی آب جنسیت زنانه دارد، اگر در آن یک چای کیسه‌ای بگذارید و چایی شود، جنسیتش مردانه می‌شود. چرا؟ بیشتر زبان‌های اکنون رایج دنیا، این ویژگی زنانه یا مردانه بودن اشیا را دارند. در این زبان‌ها، سخنوران هنگام صحبت از هر چیز در ناخودآگاه خود به آن نگاهی زنانه یا مردانه نیز دارند. شما اگر زبان مادری‌تان عبری باشد، هنگام صحبت از تخت از یک «چیز» حرف نمی‌زنید، از یک «چیز زنانه» حرف می‌زنید، نمی‌گویید «آن (تخت) نرم است»، می‌گویید «اوی مونث (تخت) نرم است». تصور کنید این زبان‌ها چه تاثیر متفاوتی بر مخاطبان خود و شیوه‌های اندیشه‌ورزی و نگرش آنها دارند. در دهه‌ی ۹۰ میلادی، پژوهشی در اروپا در همین زمینه و میان آلمانی زبان‌ها و اسپانیایی زبان‌ها انجام شد. برای آلمانی‌ها واژه‌های «پل، ساعت، روزنامه، بلیط، ویولن، جهان، خورشید، عشق و …» زنانه است و برای اسپانیایی‌ها مردانه. و برعکس این موضوع در واژه‌های دیگری در این دو زبان وجود دارد. هنگامی که از مخاطبان پژوهش خواسته شد شخصیتی که برای این اشیا فرض می‌کنند را بگویند، اسپانیایی‌ها ویژگی‌هایی مانند قدرت فیزیکی که بیشتر مردانه شناخته می‌شود را به چیزهایی مانند پل و ساعت و ویولن (مردانه در اسپانیایی) نسبت دادند، در حالی که آلمانی‌ها به این اشیا ویژگی‌هایی مانند ظرافت و جذابیت نسبت دادند.

بگذارید این را بپرسم: آیا زبانی که ما با آن دنیا را شناخته‌ایم (زبان مادری) تجربه‌ی ما از دنیا را متاثر می‌کند؟ آیا خود شکل‌گیری و تغییرات زبان‌ها از شرایط تاریخی بومی جغرافیایی سرزمینی متاثر نبوده یا نیستند؟ در پژوهش‌های تازه‌ای این تاثیرات حتا در فهم ما از رنگ‌ها هم دیده شده است. نام‌گذاری متفاوت طیف‌های یک رنگ (برای مثال آبی) می‌تواند فهم ما از دنیا را عوض کند. این که ما برای طیف‌های مختلف آبی (آسمانی، فیروزه‌ای، نفتی، تیره، و …)، تنها یک واژه به کار ببریم، یا واژه‌های گوناگونی داشته باشیم و به طور دقیق آنها را به کار ببریم، درک و فهم ما از دنیای رنگ‌ها و در ادامه، نگرش دیداری و زیبایی‌شناسی ما را متاثر می‌کند (و برعکس).

یا در بعضی زبان‌ها مانند زبان Matses در کشور پرو، خود ساختار زبانی گوینده را مجبور می‌کند که در صحبت‌های خود شیوه‌ی فهمیدن موضوع مورد بحث را نیز مطرح کند، وگرنه ممکن است دروغ انگاشته شود. فرض کنید این موضوع روی دادگاه‌ها و شغل وکالت چه تاثیر شگفتی دارد. برای مثال اگر بگویید «یک نفر از اینجا رد شده است» باید مشخص کنید که آیا خودتان او را دیده‌اید، ردی از آن را دیده‌اید، یا چه کسی دیده. یا اگر از سخنوران این زبان بپرسید فلانی که یک ساعت پیش دیدی چند تا ماشین دارد، او باید به زبان گذشته پاسخ دهد، چون شاید نداند در آن لحظه آن فلانی باز ماشین خریده یا نه.

شاید برایتان جالب باشد که بدانید در بعضی زبان‌ها (در جزیره‌ی پلی‌نزیا، مکزیک، نامیبیا و بالی) اشارات و ادراک فضایی به کمک جهت‌های جغرافیایی است. برای مثال به جای راست و چپ و پشت و جلو، از غرب و شرق و شمال و جنوب استفاده می‌کنند. البته نه به این معنی که مفهوم این واژگان را ندانند، بلکه بر جهات جغرافیایی تکیه دارند. حالا فرض کنید آدرس دادن در این زبان‌ها چگونه متاثر این موضوع است.

این تفاوت‌های زبانی نگرش‌ها و درک‌های متفاوتی از دنیا می‌سازند که هر کدام از این نگرش‌ها در جایی برای همه‌ی دنیا و مشکلات کنونی و آینده‌ی بشر لازم و راهگشا هستند. حالا فرض کنید این گوناگونی نابود شود و ما بخواهیم با زبان‌های محدود و در نتیجه نگرش‌ها و ادراکات و تجربه‌های محدودتر زندگی کنیم. تصور و چشم‌انداز بلندش برای من دنیایی مکانیکی، سخت، دُگم، غیرخلاق، رباتیک، احمق، غیر آزاد و حتا فاسد است. (یاد فیلم احمق‌سالاری افتادم.)
حالا به نظر شما زنده نگه داشتن زبان‌های گوناگون مهم نیست؟

عکس: اطلس زبان‌ها در ایران و وضعیت آنها – سفید: آسیب‌پذیر، زرد: در خطر، نارنجی: بسیار در خطر، قرمز: بحرانی، سیاه: نابود شده

اهمیت گوناگونی زبان‌ها و زبان مادری در حقوق جهانی و قوانین ایرانی

بند دوم اعلامیه‌ی حقوق بشر بیان می‌دارد: (ایران این اعلامیه را پذیرفته)
«همه‌ی انسان‌ها شایسته‌ی حقوق و آزادی‌های بیان شده در این اعلامیه هستند، بدون توجه به نژاد، رنگ، جنسیت، زبان، مذهب، دیدگاه‌های سیاسی و غیر سیاسی، ملیت، خاستگاه اجتماعی، دارایی‌ها، محل تولد و دیگر شرایط.»

ماده‌ی ۲۷ میثاق جهانی حقوق مدنی و سیاسی می‌گوید: (ایران این میثاق را پذیرفته)
«در حاکمیت‌هایی که اقلیت‌های نژادی، مذهبی یا زبانی وجود دارد، این اقلیت‌ها نباید از حقوق خود محروم شوند، بتوانند از فرهنگ خود بهره ببرند، مذهب خود را بیان کنند و فرایض آن را انجام دهند، یا زبان خود را به کار ببرند.»

ماده‌ی ۳۰ کنوانسیون حقوق کودک: (ایران این کنوانسیون را پذیرفته)
«در حاکمیت‌هایی که اقلیت‌های نژادی، مذهبی یا زبانی وجود دارد، کودکان عضو این اقلیت‌ها نباید از حقوق خود محروم شوند، بتوانند از فرهنگ خود بهره ببرند، مذهب خود را بیان کنند و فرایض آن را انجام دهند، یا زبان خود را به کار ببرند.»
در اعلامیه‌ی جهانی حقوق زبانی مصوب ۱۹۹۶ نیز، حقوق مرتبط با حمایت از زبان‌ها در ۵۲ بند مصوب شده است. در منشور زبان مادری یونسکو نیز این حقوق مورد تاکید قرار گرفته‌اند.

هدف شماره‌ی ۴ اهداف توسعه‌ی پایدار یونسکو نیز در راستای آموزش برای همه، یادگیری زبان (ادبیات) و اعداد (ریاضیات) را برای همه‌ی انسان‌ها می‌خواهد.

آموزش زبان مادری یکی از وعده‌‌های مهم انتخاباتی حسن روحانی، رییس‌جمهور کنونی ایران نیز بوده است که هم پیش از انتخابات سال ۱۳۹۲ و هم پس از آن به طور رسمی از سوی رییس‌جمهور و مسوولان دولتی مورد تاکید قرار گرفت.

اصل ۱۵ قانون اساسی ایران می‌گوید:
«زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران، فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان باشد. ولی استفاده از زبان‌های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه‌های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس در کنار زبان فارسی آزاد است»

بر اساس همین ظرفیت قانونی حسن روحانی در سومین بیانیه‌ی انتخاباتی خود به صراحت قول داد که یکی از کارهای او بعد از انتخاب شدن، «تدریس زبان مادری ایرانیان (کردی، آذری، عربی و …) در سطح مدارس و دانشگاه‌ها دراجرای کامل اصل ۱۵ قانون اساسی» خواهد بود. در ماده‌ی ۱۰۱ منشور حقوق شهروندی نیز که در آخرین ماه‌های دولت یازدهم از آن رونمایی شد، آمده که «شهروندان از حق یادگیری و استفاده و تدریس زبان و گویش محلی خود برخوردارند». در همین راستا آموزش زبان‌های کردی و ترکی به شکل رشته‌ی دانشگاهی چند سالی است که آغاز شده و درس آزاد (و بدون متن) «فرهنگ بومی» نیز به درس‌های دبستان‌های شهرهای چند زبانه افزوده شده است.

اگرچه هنوز نسبت به کمیت، کیفیت و پیاده‌سازی این موضوع نقدهایی جدی وجود دارد، اگرچه هنوز بعضی از مسئولان تصمیم‌ساز و رده بالا هستند که گسترش یادگیری و آموزش زبان‌های مادری را توطئه‌ی بیگانگان و تهدیدی برای زبان فارسی می‌دانند (گروهی از اعضای فرهنگستان زبان و ادب فارسی در مصاحبه با مهر  http://www.mehrnews.com/detail/News/2222873)، اما حرکت رو به جلوی افزوده شدن دروس دانشگاهی و مدرسه‌ای، می‌تواند امید به حفظ گوناگونی زبان‌های سرزمین ایران را بیشتر کند.

عکس: اطلس زبان‌ها در جهان و وضعیت آنها – سفید: آسیب‌پذیر، زرد: در خطر، نارنجی: بسیار در خطر، قرمز: بحرانی، سیاه: نابود شده

چگونه این روز را جشن بگیریم؟

یونسکو که نزدیک ۲۰ سال است این روز را جشن می‌گیرد، موضوع و تِم روز جهانی زبان مادری در سال ۲۰۱۸ را «گوناگونی زبانی و به شمار آوردن چندزبانی برای توسعه‌ی پایدار» اعلام کرده است. در این تِم، دسترسی به یادگیری آسان زبان مادری و مهارت‌های خواندن، نوشتن و اعداد، بخشی از تلاش‌های ملل برای توسعه‌ی پایدار به شمار می‌رود. زبان‌های بومی به ویژه زبان‌های اقلیت، بخش مهمی از میراث تاریخی فرهنگی اجتماعی گروه‌های بومی را منتقل می‌کنند و از این رو در ترویج آینده‌ی پایدار نقشی مهم دارند. گسترش یادگیری‌های زبان‌های بومی به مشارکت گروه‌های مختلف بومی و اقلیت‌ها در فرآیندهای اجتماعی نیز کمک می‌کند. یونسکو مانند هر سال این روز را در دفتر اصلی خود در پاریس با برگزاری نشست‌های مختلف جشن می‌گیرد. اما ما چگونه می‌توانیم بخشی از این بزرگداشت و حفظ گوناگونی زبان‌ها باشیم؟

از این به بعد و به ویژه امروز از همه بخواهید که با زبان مادری، خود را معرفی کنند و درباره‌ی خودشان و فرهنگ بومی و زبانی خود حرف بزنند. اگر نفهمیدید (طبیعی است که نفهمید) بعد بخواهید واژه‌هایشان را بیشتر توضیح دهند و این بار به زبان مشترک میان شما همان‌ها را بگویند.
از دیگران بخواهید واژه‌ها یا مفاهیمی که در زبان بومی‌شان، برابری در زبان مشترک شما ندارند را بگویند و توضیح دهند.
از دیگران بخواهید شعر و آوازی به زبان مادری/بومی خود برای شما بخوانند و بعد ترجمه کنند و اگر پیشینه‌ی تاریخی برای آن در فرهنگ‌شان هست بگویند.
از دیگران بخواهید برایتان به زبان مادری متن بنویسند تا شما آنها را یاد بگیرید. واژه‌ها و عبارت‌های پرکاربرد و  روزمره.
آهنگ‌هایی به زبان‌های مختلف گوش کنید و تلاش کنید با خواندن بیشتر درباره‌ی آنها، با فرهنگ‌های گوناگون بیشتر آشنا شوید.
تلاش کنید با صحبت از زبان‌های در اقلیت در زیستگاه شما، به سخنوران آن زبان‌ها نشان دهید که برای آنها و میراث تاریخی و زبانی آنها ارزش قائل هستید و به آنها اعتماد به نفس حضور در جامعه و بیان نگرش‌ها و دیدگاه‌هایشان را بدهید.

گسترش دهنده‌ی وجود این روز و پیام آن و آگاهی دهنده‌ی ارزش این موضوع باشید. گسترش همین متن می‌تواند بخشی از این تلاش شما باشد.

عکس: اطلس زبان‌ها در جهان و وضعیت آنها – سفید: آسیب‌پذیر، زرد: در خطر، نارنجی: بسیار در خطر، قرمز: بحرانی، سیاه: نابود شده

پرسش آغازین من: زبان مادری من فارسی است یا ترکی؟

اگر بخواهیم با تعریف زبان مادری پیش برویم هم، باز پاسخ برای من سخت است. در تعریف زبان مادری یا زبان نخست، گفته‌اند زبانی که کودک سخن گفتن را با آن یاد می‌گیرد. از این رو زبان مادری می‌تواند از زبان بومی متفاوت باشد. حال اگر کودکی – مانند من – از خردسالی به دو زبان سخن گفتن را یاد گرفته باشد چه؟

از دید عصب‌شناسی زبان نخست/مادری در مقایسه با زبان‌هایی که فرد بعدها می‌آموزد، در جای متفاوتی در قشر مغز می‌نشیند. به همین دلیل است که در آسیب‌های مغزی ممکن است فرد در یکی از زبان‌هایی که بلد است دچار مشکل شود و در دیگری نه. در سکته‌های مغزی بیشتر زبان دوم آسیب می‌بیند، یعنی زبانی که فرد بعدها یاد گرفته است.

حال اگر کودک از همان کودکی دو زبان را با هم یاد بگیرد، هر دوی آنها در آن بخشی از مغز می‌نشینند که جایگاه زبان مادری است. از این رو از دیدگاه علمی نمی‌توان هیچ کدام را زبان مادری دانست. این افراد به واسطه‌ی زبان‌های مادری که می‌آموزنند، از همان کودکی دو نگرش متفاوت زبانی را نیز تجربه می‌کنند. هرچند تجربه‌های زیسته و شرایط اجتماعی مکانی می‌تواند ایشان را به سوی یکی از این زبان‌ها سوق دهد.

با این حساب من می‌گویم من دو زبان مادری دارم، فارسی و ترکی؛ هرچند در برهه‌ای از یکی از این‌ها دوری می‌کردم، اما حالا هر دو را دوست دارم. انگلیسی هم که بلدم و اسپانیایی هم که دارم یاد می‌گیرم. راستش را بخواهید من به چندزبانه بودن خودم مفتخرم.

در شبکه‌های اجتماعی به ما بپیوند.
کانال تلگرام: @gabbehteam1

بیشتر: با قتل زبان‌ها، چه بر سر دنیا می‌آید؟

محسن رنانی و قتل زبان‌ها

محسن رنانی ـ استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان و پژوهشگر حوزه‌ی توسعه، کم‌رنگ شدن آموزش زبان مادری و اجبار به آموختن زبان فارسی در مدارس اقوام غیر فارسی زبان را قتل این زبان‌ها می‌داند و با توجه به این که حدود نیمی از جمعیت کشور را اقوام ایرانی غیر فارسی زبان تشکیل می‌دهند، ‌این موضوع را عاملی در تخریب توسعه در ایران می‌داند. او در این مورد می‌گوید: یکی از خطاهای ما، حذف نیمی از جمعیت کشورمان از حضور فعال و به‌هنگام در فرایند توسعه بوده است. هیچ آمار رسمی از سهم جمعیت اقوام و زبان‌ها در کشور ما جمع‌آوری و منتشر نمی‌شود. اما بر اساس برآوردها جمعیت اقوام ایرانی غیرفارسی‌زبان در کشور ما بین ۴۲ تا ۴۹ درصد جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند. ما در طول ۷۰ سال گذشته، فرزندان نزدیک به نیمی از جمعیت کشور، یعنی اقوام غیرفارسی زبان را مجبور کرده‌ایم که از سال اول دبستان زبان فارسی را بیاموزند و به زبان فارسی آموزش ببینند.
او می‌افزاید: فاز صفر توسعه در هر کشوری در دوران کودکی، در پیش دبستان و دبستان شکل می‌گیرد و هر چه ما برای آینده‌ی کشورمان می‌خواهیم، باید بذر آن را در این سنین بکاریم. ما با تحمیل آموزش زبان فارسی به کودکانی که زبان مادری‌شان فارسی نیست، آنان را با یک توقف چندساله در حساس‌ترین سال‌های عمر در فرآیند اجتماعی شدنشان روبه رو می‌کنیم. این که ۶۷ درصد مردودی دانش‌آموزان پایه‌های یک و دوی دبستان متعلق به ۹ استان ۲ زبانه‌ی کشور است، موید چنین مشکلی است. کودکان ایرانی غیرفارسی زبان وقتی سرانجام با زبان فارسی کنار می‌آیند و آن را یاد می‌گیرند که سنین کودکی را از دست داده‌اند. سنینی که سرنوشت سازترین دوره برای یادگیری و تمرین ویژگی‌هایی است که بعدها برای حضور موثر و مستمر در فرایند آفرینش توسعه، مورد نیاز است‎.‎

زبان مادری، تنها زبان سخن گفتن نیست، زبان عاطفه، زبان احساس و زبان زندگی فرد هم هست. زبان مادری زبان درونی انسان‌هاست و فرایند تفکر نخست به زبان درونی هر فرد رخ می دهد و سپس به زبان گفتاری او ترجمه می شود. مطالعات نشان داده است که در گروه‌های جمعیتی دو زبانه‌ها اگر زبان مادری را خوب یاد گرفته‌باشند، مغز آنان در پردازش اطلاعات هیجانی و حوزه دریافت معنایی توانایی بیشتری دارد. در واقع ما با کنارگذاشتن آموزش زبان مادری و تحمیل زبان فارسی به کودکانی که زبان مادری آنها فارسی نیست، در همان سنین کودکی، تکامل زبان درونی و زبان تفکر آنان را متوقف می‌کنیم و آنان با تحمل فشارهای روانی و روحی زیادی و با چند سال تاخیر، سرانجام می‌توانند به زبان تحمیلی جدید، تفکر کنند و سخن بگویند. اما آنچه در این میان از دست رفته است، فرصت‌های تکامل ابعاد پرورشی و وجودی آنهاست که توانایی‌های ارتباطی و توسعه آفرینانه‌شان را شکل می‌دهد.‏

جنوا اسپیترمن: حذف زبان‌ها، حذف مردم

جنوا اسپیترمن ضمن شرح اهمیت آموزش و تحصیل به زبان مادری، از سیاست‌های زبانی که منجر به یکسان‌سازی زبانی می‌شوند، انتقاد می‌کند و می‌گوید: «اگر شما آموزش و ترویج یک زبان را قدغن و غیرقانونی کنید، در نهایت، آن زبان را حذف می‌کنید و با از بین بردن آن زبان، فرهنگ آن گروه زبانی را نیز نابود می‌کنید و در نهایت، خود آن مردم را حذف از بین می‌برید. ممکن است که آنها به صورت فیزیکی از بین نروند اما آنها دیگر خودشان نیستند بلکه تبدیل به دیگرانی شده‌اند که به زبان و فرهنگ دیگری تعلق دارند. آنها دیگر موجودیت ندارند.» این استاد دانشگاه میشیگان تاکید می‌کند: «وضع قوانینی که سیاست‌گزاری‌های زبانی را اجباری می‌کند، گامی اساسی در جلوگیری از نابود کردن زبان‌ها است.» وی سیاست زبانی آفریقای جنوبی را مثال خوبی در این زمینه می‌داند، کشوری که در آن یازده زبان رسمی وضع شده است.

این عقیده که حرف زدن و آموزش گروه‌های قومی به زبان خود می‌تواند امنیت ملی را به خطر بیاندازند، مسخره است. تنوع زبانی یک سرمایه است نه یک بدهی، و یک فرصت است نه تهدید. تنوع زبانی مساله‌ای است که در واقعیت وجود دارد. یک بخش کاملا طبیعی در زندگی انسان است. هدف و تلاش ما باید این باشد که کلیه‌ی گروه‌های قومی که در یک کشور زندگی می‌کنند بتوانند با زبان خود صحبت کنند و به آن بنویسند.

در شبکه‌های اجتماعی به ما بپیوند.
کانال تلگرام: @gabbehteam1