دهم بهمن روز جشن سده، یکی از سه جشن بزرگ ایران باستان است. بعضی از پژوهشگران، سَدَه را در زبان اوستایی۱ به معنای برآمدن خورشید دانستهاند و از این رو آن را چلهی زاده شدن خورشید در یلدا میدانند. در تاریخ آمده که مردم سرزمین ایران همیشه به شکل گروهی و با گردهمایی در شهر و روستاها در یک جا و با هم این جشن را با روشن کردن آتشی بزرگ جشن میگرفتند. آنها با هم هیزم و چوب جمع میکردند، سرود میخواندند، پایکوبی میکردند و همزمان جشن سده نمادی از همکاری و مشارکت عمومی و همبستگی مردمان میشد. در حال حاضر این جشن در بعضی از شهرهای ایران مانند کرمان، یزد، تهران، میبد و چند شهر دیگر و بعضی کشورهای خارجی به طور سالانه برگزار میشود.
مهرداد بهار۲ در کتاب «پژوهشی در فرهنگ ایران» و رضا مرادی غیاثآبادی۳ در کتاب «نوروزنامه»، بر این باورند که سَدَه در زبان اوستایی به معنای برآمدن است و ارتباطی با عدد ۱۰۰ ندارد. عدد «سد» به شکل «صد» معرب شدهاست در حالیکه واژه «سده» به شکل «سذق» معرب شدهاست. بر این پایه، چهلمین روز پس از زاده شدن خورشید در شب یلدا، جشن سَدَه یا همان برآمدن میشود. این آیین، یعنی گرامیداشت چهلمین روز واقعهها، از آیینهای کهن سرزمین ایران است.
این واژه “sada” (اسم مؤنث) که به معنی پیدایی و آشکار شدن است، در ایران باستان sadok و در فارسی میانه sadag بوده و واژه عربی سذق و نوسذق (معرب نوسده) از آن آمده است.
عکس از خبرگزاری مهر
سده، سد یا صد؟ کدامش؟
بعضی مورخین گفتهاند که سده همان عدد صد و صد روزگی زمستان (زمستان بلند از یکم آبان) است. در گذشته مردمان ساکن سرزمین ایران، دو فصل داشتند: تابستان و زمستان؛ تابستان از فروردین بود تا پایان مهر، زمستان از آبان بود تا پایان اسفند. اگرچه ابوریحان بیرونی۴ به گونهی دیگری این صد بودن را بیان میکند: «سده گویند یعنی صد و آن یادگار اردشیر بابکان۵ است و در علت و سبب این جشن گفتهاند که هرگاه روزها و شبها را جداگانه بشمارند، میان آن و آخر سال عدد صد بدست میآید و برخی گویند علت این است که در این روز زادگان [فرزندان] کیومرث۶ – پدر نخستین – درست صد تَن شدند و یکی از خود را بر همه پادشاه گردانیدند و برخی برآنند که در این روز فرزندان مشی و مشیانه۷ به صد رسیدند و نیز آمده: “شمار فرزندان آدم ابوالبشر۸ در این روز به صد رسید.”»
سده در اسطوره
سده در شاهنامهی فردوسی داستانی دیگر دارد. فردوسی در شاهنامه سروده که روزی هوشنگ۹ پادشاه پیشدادی، سنگی به سوی ماری سیاه انداخته اما به سنگ دیگری خورده و جرقه زده و بدین شکل آتش را کشف کرده. هوشنگ آن روز را به شادیِ یافتن آتش و روشنایی، جشن گرفته و سده نام گذاشته:
برآمد به سنگ گرانسنگ خرد / هم آن و هم این سنگ گردید خرد
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ / دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
جهاندار پیش جهان آفرین / نیایش همی کرد و خواند آفرین
که اورا فروغی چنین هدیه داد / همین آتش آن گاه قبله نهاد
یکی جشن کرد آنشب و باده خورد / سده نام آن جشن فرخنده کرد
اما در نوروزنامه (منسوب به خیام۱۰) آمده که فریدون۱۱ روز سرنگون کردن ضحاک۱۲ را جشن گرفته و سده نامیده:
«آفریدون همان روز که ضحاک بگرفت جشن سده برنهاد و مردمان که از جور و ستم ضحاک رسته بودند، پسندیدند و از جهت فال نیک، آن روز را جشن کردندی و هر سال تا به امروز، آیین آن پادشاهان نیک عهد را در ایران و دور آن به جای میآورند.»
مناسبت سده هرچه که باشد، برای قرنهاست که بستری برای شادی و جشن و خوشی مردم سرزمین ایران بوده است.
سده شادباش
در شبکههای اجتماعی به ما بپیوند.
کانال تلگرام: @gabbehteam1
زبان اوستایی از شاخهی زبانهای ایرانی باستان و جزو زبانهای شرقی ایران است. نسکهای اوستا، کتاب مقدس زرتشتیان را بدین زبان نوشتهاند. این زبان همریشه با سانسکریت و نزدیک به پارسی باستان است. این زبان در سرزمینهای باستانی رخج، باختر، هریوا و مرگوش (تقریبا معادل افغانستان کنونی و سرزمینهای مجاورش) رواج داشته است. تنها اثر به جا مانده به آن، اوستا است. (ویکیپدیا، بهمن ۹۶)
ملک مهرداد بهار (زاده ۱۰ مهر ۱۳۰۹ – مرگ ۲۲ آبان ۱۳۷۳) نویسنده و پژوهشگر ایرانی بود. وی پنجمین فرزند ملکالشعرای بهار بود. (ویکیپدیا، بهمن ۹۶)
رضا مرادی غیاثآبادی پژوهشگر و نویسندهی کتابهایی در زمینهی باستانشناسی، ستارهباستانشناسی، گاهشماری، باستانشناسی پسااستعماری، و انسانگرایی است. او نظریهپرداز کاربرد بناهای تقویمی و سازههای خورشیدی (همچون چهارتاقی نیاسر) در ایران است و فرضیهی وی در زمینهی کاربرد خورشیدی بناهای باستانی است. (ویکیپدیا، بهمن ۹۶)
ابوریحان محمد بن احمد بیرونی (زادهی ۱۴ شهریور ۳۵۲ خورشیدی، کاث، خوارزم – درگذشتهی ۲۲ آذر ۴۲۷، غزنین)، دانشمند و ریاضیدان، ستارهشناس، تقویمشناس، انسانشناس، هندشناس، تاریخنگار، گاهنگار و طبیعیدان برجستهی خوارزمی ایرانی و همهچیزدان در سدهی چهارم و پنجم هجری است. (ویکیپدیا، بهمن ۹۶)
اردشیر یکم ساسانی شناخته شده به اردشیر بابکان بنیانگذار سلسلهی ساسانی بود. وی پس از شکست واپسین شاهنشاه اشکانی، اردوان پنجم در سال ۲۲۴ میلادی در دشت هرمزدگان، دودمان اشکانی را برانداخت و سلسلهی ساسانی را بنیان گذاشت. اردشیر از آن پس خود را «شاهنشاه» نامید و گسترش سرزمینی که ایرانشهر یا «ایران» میخواندش را آغاز کرد. (ویکیپدیا، بهمن ۹۶)
کیومرث یا گیومرث در فارسی، گیومرت یا گیومرد در پهلوی، گَیومَرَتَن در اوستایی نام نخستین نمونه انسان در جهانشناسی اساطیری مزدیسنا و نخستین شاه در شاهنامه است. گیومرث در زبان اوستایی از دو جز گَیو (به معنی زندگانی) و مَرَتَن (به معنی میرنده یا فناپذیر) تشکیل یافتهاست. (ویکیپدیا، بهمن ۹۶)
مَشی و مَشیانه نخستین جفتِ بشر در تاریخ اساطیری ایران و از نطفهٔ گیومرتَ (کیومرث) هستند که پس از کشته شدن وی بهدستِ اهریمن بر زمین ریخته میشوند. مشی
مشیانه از آغاز بر روی زمین زاده میشوند و هیچ گناهِ نخستینی مرتکب نشدهاند و وظیفه دارند جهان را از شرّ اهریمن برهانند. (ویکیپدیا، بهمن ۹۶)
آدَم بر پایه اسطورههای سامی و کتاب مقدس یهودیان، مسیحیان و مسلمانان نخستین انسانی است که آفریده شدهاست. او اول در بهشت زندگی میکرد. همچنین آدم را آدم التراب مینامند و کنیهاش ابوالبشر است و وصفش صفیالله که در ضمن در سورههای بقره، اعراف، حجر، طه، ص، بنی اسرائیل و کهف از او سخن به میان آمده که با روایت «سفر پیدایش» در عهد عتیق (تورات) اختلافهایی دارد. (ویکیپدیا، بهمن ۹۶)
هوشنگ (به اوستایی: haošyangha)، (به پهلوی: hōšang)؛ به معنای کسی که منازل خوب فراهم سازد، یا بخشندهی خانههای خوب، است. لقب او در اوستا پَرَداتَ (Para-dāta)، به معنای مقدم و بر سر قرار گرفته است. این لقب در پهلوی پشداتَ و پیشداد (Pēš-dād) و در فارسی پیشداد شدهاست. وی نخستین شاهی بود که اهورامزدا آتش را به وی شناسانید. همچنین نخستین استخراجگر آهن، نخستین آهنگر و نخستین قربانی کننده است. بر پایهی گفتههای شاهنامه، وی نقش زیادی در یکجا نشینی مردم و گسترش شهرنشینی داشته است. (ویکیپدیا، بهمن ۹۶)
عُمَر خیام نیشابوری (زادهی ۲۸ اردیبهشت ۴۲۷ در نیشابور – درگذشتهی ۱۲ آذر ۵۱۰ در نیشابور) که خیامی و خیام نیشابوری و خیامی النّیسابوری هم نامیده شدهاست، همهچیزدان، فیلسوف، ریاضیدان، ستارهشناس و رباعیسرای ایرانی در دورهی سلجوقی است. (ویکیپدیا، بهمن ۹۶)
فریدون یکی از شخصیتهای اساطیری ایران است. او پادشاه پیشدادی بود که بر پایه شاهنامه فردوسی پسر آبتین و از تبار جمشید بود و با یاری کاوه آهنگر بر ضحاک ستمگر چیره شد و او را در کوه دماوند زندانی کرد. سپس خود پادشاه جهان شد. فریدون، جهان را میان سه پسرش سلم، تور و ایرج تقسیم کرد. او ایران را به ایرج داد ولی سلم و تور به ایرج رشک بردند و نیرنگ کردند و ایرج را کشتند. فریدون پس از آگاهی از این رخداد ایران را به منوچهر، نوه ایرج داد. (ویکیپدیا، بهمن ۹۶)
ضَحاک (اوستایی: اَژی دهاکه/AŽI DAHĀKA؛ ارمنی: اَدَهَک/Àdahak) از پادشاهان افسانهای ایران است. نام وی در اوستا به صورت اژیدَهاکه، آمده است و معنای آن مار اهریمنی است. در شاهنامه پسر مرداس و فرمانروای دشت نیزهوران است. او پس از کشتن پدرش بر تخت مینشیند. ایرانیان که از ستمهای جمشید پادشاه ایران به ستوه آمده بودند، به نزد ضحاک رفته و او را به شاهی برمیگزینند. ابلیس دستیار ضحاک دو بوسه بر دو دوش ضحاک میزند و دو مار از جای بوسهها بیرون میجهد. (ویکیپدیا، بهمن ۹۶)